زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هـمـه جـا یـارِ بـا وفــا بـودی یـاور و یـار مـرتـضی بـودی مهربان همسر و نـگـار عـلی همه جا طـاقـت و قـرار عـلی خـنـدههای تو جان پنـاهـم بود در همه حـال تکـیـهگـاهم بود عالـمـه، فـاضـله، خودِ کـوثـر نـورت از آفـتـاب، روشـنتـر من هـنوز ازدحـام یـادم هست نـالـهات را مـدام یـادم هـسـت روزمـان را سـیاه کرد آن غم خـانه را غـرق آه کرد آن غم کاش زخمی دگر نمک نخورَد آه بر گـوش نُه فـلک نـخـورَد چـقَـدَر بیامـان، تو را زدهاند فاطمه، این و آن، تو را زدهاند سخت بر ما گذشت زهرا جان سخت، اما گذشت زهـرا جان دسـت بـالا بـبـر دعــایـی کـن خـانـه را غـرق ربـنـایـی کـن زینبت بیقرار و بیتاب است حسن از غصۀ تو بیخواب است |